آخرین اخبار
facebook Telegram RSS ارسال به دوستان نسخه چاپی
کد خبر : 208173
تاریخ انتشار : 30 اردیبهشت 1396 9:15
تعداد بازدید : 2849

به مناسبت سالگرد تولد «حرف به من »

4 پیشنهاد برای خلق یک استارت آپ موفق

دو ماه پیش برای سخنرانی در مورد اهمیت چت بات ها و عصر جدیدی که در بسترهای ارائه خدمات به وجود آورده اند، به همایش «آینده وب و موبایل» دعوت شده بودم. دو جوان بوشهری سوالی از من پرسیدند که شاید سوال بسیاری از مردمی باشد که صرفا علاقه دارند وارد حوزه کسب وکار اینترنتی شوند: «از یک بات تلگرام چقدر پول در می آید؟ چطوری یک بات مثل شما بزنیم؟» حقیقت این است که در زمان ارائه ام به طنز از این سوال یاد کردم، اما با خودم فکر کردم جدا از اینکه جواب کمی و عددی دقیقی برای این گونه سوال ها وجود ندارد، چرا عامل های مهم را در پاسخ نگویم؟ تاریخ چه این بات ساده است: آخرین روزهای اردیبهشت ۹۵، بعد از سعی و خطاهای بسیار در چند پروژه موفق و ناموفق، در شرایطی که به خاطر کلاه برداری عجیبی که سال قبل اش تجربه کرده بودم و میلیون ها تومان بدهکار دوست و آشنا بودم و به بیان شفاف تر، سرمایه، خانواده پول دار، رانت دولتی یا هر آنچه را که همسن وسال های من لازمه رسیدن به موفقیت می دانند، نداشتم، بات تلگرامی«حرف به من» را ایجاد کردم و بعد از چند ماه درآمدزایی ممتد، این سرویس که حالا در مجموع بیش از ۵ میلیون کاربر ایرانی و ماهانه بیش از ۹۰۰ هزار کاربر فعال دارد و بین عامه کاربران به «پیام ناشناس» مشهور است، در سه ماهه پایانی سال ۹۵ نزدیک به ۱۰۰ میلیون تومان درآمد ایجاد کرد. اعتقاد دارم که محصولات و شرکت ها، چیزی جز افکار، نگرش و ایده های سازندگان شان نیستند و به نظرم لازم است بیش از صحبت درباره کد و سرور و تراکنش، در مورد انسان ها و باورهای شان حرف بزنیم.

 امیر شوکتی
@amirshkt

نکته دیگر این است که مقصود این یادداشت القای قابل توجه بودن مبالغی در حد ۱۰۰ میلیون تومان به دوستانی که قصد ایجاد کسب وکار دارند، نیست. این فقط تلاشی است برای ثبت افکار و تجربیات سال ۹۵ (که وقتی بزرگ تر می شویم فراموش می کنیم) و عرضه عمومی هر آنچه که در این سال آموختم. علت ذکر مبلغ نیز نه ارائه گزارش اقتصادی، که تاکید بر وجود راه های بسیار برای کسب درآمد آنلاین، خارج از خطوط مرسوم فضای امروز استارت آپ در ایران است و هر زمان که درآمد سه ماهه پایان سال شرکتم به ۱۰۰ میلیارد تومان رسید، آن را هم برای استفاده عموم یادداشت می کنم؛ حتی اگر فقط برای یک نفر مفید باشد.
 توماس جفرسون، از ایده پردازان اصلی جمهوری آمریکای امروزی که بعدها سومین رییس جمهور آمریکا نیز شد می گوید: «کسی که ایده ای از من می گیرد، فکر خودش را می سازد، بدون اینکه صدمه ای به من بزند. درست مثل اینکه کسی شمع خودش را با شمع من روشن کند. این کار شمع من را خاموش نمی کند».
 هر ایده ای را اجرایی کنید
طبق یک آمار جهانی ۹۰ درصد استارت آپ ها شکست می خورند، هر کدام به دلایل مختلف. تقریبا همه استارت آپ های جزو آن ۹۰ درصد در ابتدا گمان می کرده اند که دنیا را تکان می دهند، اما نسخه از پیش پیچیده شده ای که دلایل شکست استارت آپ ها را پیش بینی کرده باشد در عالم کسب وکار وجود ندارد. بسیاری از استارت آپ های دسته اقلیت که موفق ها را تشکیل می دهند نیز حقیقتا استارت آپ نیستند. مثلا شما می دانید که «اوبر» در ینگی دنیا امتحان پس داده، پس با خیال راحت روی «اسنپ» سرمایه گذاری میلیاردی می کنید و مطمئن به موفقیت هستید. در نتیجه در شرایطی که مدل قطعا موفق و پول هنگفت ندارید، بهترین راه این است که هر ایده ای را به ذهن تان رسید، با در نظر گرفتن اصول اولیه ای که صحیح بودن شان در حوزه کسب وکار بدیهی و تایید شده است، اجرایی کنید. آمار می گوید که از هر ۱۰ تلاش، یک تلاش تان موفق خواهد بود. اینکه «هر شکست مقدمه ای است برای پیروزی»، جمله ای برای قاب کردن روی دیوار نیست؛ واقعا کار می کند. از موفق نشدن پروژه نترسید. ما خیلی وقت ها مغلوب ترسی می شویم که از یک موضوع داریم، نه خود آن موضوع. دنیا منتظر خلاقیت های شماست. بسازید و بسازید و بسازید. مطمئن باشید که ده سال بعد، مردم، دوستان و خانواده شما را با موفقیت های تان یاد می کنند نه با شکست های تان. گوگل ده ها پروژه شکست خورده دارد. کدام شان را می شناسید؟ ضمنا حواس تان باشد که هنگام ساخت نقشه ذهنی از ایده اولیه تان کاملا بدون محدودیت فکر کنید. سیاره ای را تصور کنید که خالق قوانین اش خودتان هستید. از قواعد فیزیک گرفته تا قوانین دولتی! آزاد فکر کنید و در انتها، ایده را طوری چکش کاری کنید که با قوانینی که ناچار به رعایت آن ها هستید منطبق شود.
 بیوگرافی ایلان ماسک را به عنوان سرگرمی آخر شب بخوانید
علیرضا شیرازی، موسس بلاگفا، توییتی  جان کلام را بیان می کند: «چیزی که در مورد موفقیت میشه قطعی گفت اینه که هیچکدوم از آدم های موفق اینقدر جمله و مقاله در باب موفقیت نخوانده اند که شما به اشتراک می گذارید.»
زندگی خیلی از انسان های موفقی که امروز در موردشان می خوانیم و می شنویم براساس اتفاقات تصادفی و استفاده درست آن ها از موقعیت ها، به آنچه امروز هستند رسیده است. ریچارد برانسون با خواندن کتاب آموزه های رهبری الکس فرگوسن به موقعیت امروزش نرسیده است. این که خواندن زندگی ایلان ماسک و مارک زاکربرگ جزو سرگرمی های قبل از خواب تان باشد تا ناخودآگاه ِ ذهنی تان را از فضاهای مسمومی که نباید با آن ها درگیر شوید دور کند، عالی است؛ اما قرار نیست دقیقا راه آن ها را بروید. نکته مهم دیگری که امسال مرتبط با همین موضوع آموختم، لزوم الگو نگرفتن از زندگی امروز اسطوره هاست. یکی از دوستان نزدیکم تاکید داشت که من به خوابم اهمیت می دهم و برایم اولویت اول است، چون ایلان ماسک اهمیت می دهد؛ یا ورزش را با اولویت بیشتری از کار دنبال می کنم، چون استیو جابز این طور زندگی می کرده است. حقیقت این است که زندگی امروز من و شما، تفاوت عمده ای با زندگی امروز اسطوره های مان دارد و آن، تفاوت وظایف ماست. مهم ترین وظیفه امروز ایلان ماسک و زاکربرگ، درست فکر کردن است. حتی اگر عاشق الگو گرفتن هستید، از زاکربرگ ده سال پیش الگو بگیرید که بی وقفه کد می زد، یا ایلان ماسکی که نمی خوابید تا پی پل جرقه بخورد. هر زمان که میلیاردها دلار پول در حساب تان بود، کارتان می شود فقط درست فکر کردن.
 اجازه ندهید داشته های کاذب تان، به شما احساس دارا بودن بدهد
تصور کنید که در صحرا تشنه هستید و یک ماشین کنترلی، یک پاکت نامه و یک مجسمه پنگوئن دارید! کدام یک از این ها به شما امکان ادامه زندگی می دهند؟ هیچ کدام! آن اشیا را دارید ولی ارزشی ندارند. دنیای کسب و کار نیز چنین است. خیلی از دارایی هایی که قبلا برای شما ارزش بوده اند یا در آینده ممکن است آنها را ارزش بدانید در دنیای کسب وکار ارزش حساب نمی شوند. مال و املاک پدر شما ممکن است برای هم کلاسی های تان بامزه باشد، اما برای کاربر سرویس تان موضوع با اهمیتی نیست. انبوه کتاب های اتاق تان، تیر و تخته منزل و آخرین مدل کامپیوتر اپل روی میز تان ممکن است به شما احساس دارایی کاذب بدهند و عطش رسیدن به دارایی های واقعی را از شما بگیرند. این آفت بزرگی است. همچنین جنسیت، ملیت، رنگ پوست و زبانی که با آن سخن می گویید ارزش هایی نیست که بتوانید به آنها افتخار کنید یا در دنیای کسب وکار از آنها بهره بجویید؛ خصوصا در کسب وکارهایی که با مشتری نهایی تان ارتباط رو در رو ندارید و قرار است به میلیون ها کاربر خدمات بدهید. رویاها نیز گاهی دارایی کاذب می سازند. در واقع آنچه که در رویا دارید، گاهی در ذهن شما تبدیل به دارایی می شود؛ یک رویداد در یک هتل مجلل برای افتتاحیه سرویس جدیدتان، دفتری در برج های دوقلوی الهیه یا رویاهایی از این دست. گاهی حتی رویاها هزینه ایجاد می کنند. رباعی معروف منتسب به مولانا که به «هر چیز که در جستن آنی، آنی» ختم می شود رباعی زیبایی است، اما برای متجلی کردن رویاها، باید سخت و بامنطق تلاش کرد. رویاها با حرف زدن در موردشان واقعی نمی شوند. دنیا شما را با کارهایی که کرده اید و دارایی های واقعی تان قضاوت می کند، نه دارایی هایی که در رویا دارید.
 اخبار اکوسیستم استارت آپ ایران را دنبال نکنید
اخبار اکوسیستم استارت آپ تصور اشتباهی از دنیای واقعی کسب وکار به شما می دهند. بسیاری از شرکت های بزرگ که هفته ای دو سه بار از فروشگاه اینترنتی شان خرید می کنید یا با اپلیکیشن شان تاکسی می گیرید و ممکن است به بزرگی امپراتوری آنها حسودی کنید، ماهانه صدها میلیون تومان زیان می دهند. نه این که بابت این موضوع ورشکسته باشند! کسب وکارشان چیز دیگری است. سرمایه های میلیاردی که خرج بیلبورد و یارانه تاکسی و حمایت از برنامه های تلویزیونی می شود، از درآمد استارت آپ ها نمی آید. سرمایه گذاران مختلف، هر کدام به قصد دنبال کردن اهداف خودشان، به این شرکت ها سرمایه فعالیت و زنده ماندن می دهند. شاید باورتان نشود که یکی از همین سرمایه گذارها که به نظر من تمیزتر و شفاف تر از همه است، تابستان ۹۵ ارزش کل شرکت من را (که فقط یکی از محصولاتش به چنین درآمدی رسیده) ۴۰۰ میلیون تومان تخمین زد. چرا که اصولا این ها VC نیستند و برای عشق شان کار نمی کنند. جسارت ندارند و خطرپذیری، صفت اشتباهی برای آن هاست. کارشان در بهترین حالت سرمایه گذاری روی مطمئن ترین ایده ها، برای مدیریت سرمایه ای است که در اختیار دارند. هر چند متاسفانه کاسبی خیلی ها، خروج قانونی پول های حاصل از فعالیت در دیگر صنایع، به بهانه فعالیت دانش بنیان در استارت آپ هاست. ممکن است شما برای خودتان جایگاه مدیریت در یک شرکت تجارت الکترونیکی را که میلیاردها تومان سرمایه و صدها کارمند دارد متصور باشید؛ اما حقیقت این است که در آن شرایط فرقی با مدیر دولتی یک شرکت ملی صنعتی نخواهید داشت. شما صرفا مسوول مدیریت سرمایه سرمایه گذاران و انجام آن بازی های مالی ای خواهید بود که سهام داران انتظار دارند. اگر می خواهید آزاد باشید و به جای کپی کاری از ایده های خارجی و راه اندازی کسب وکارهایی که وجودشان مدیون پدیده هایی مثل تحریم و فیلترینگ است، دنیای خودتان را بسازید. در شروع سراغ سرمایه گذار، شتاب دهنده و رفتارهای هیجانی که یکی دو سالی است در ایران مد شده نروید.


نظر شما



نمایش غیر عمومی
تصویر امنیتی :